ღღღدختري ازسحرگاه غمღღღ انتظار داشتن از بعضیا،حکایت شرط بستن رو خره تو مسابقه اسب دوانی..
| ||
|
نمانی، ... کاش می دانستيم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهميديم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چيست و چقدر است، کاش بيراه نمی رفتيم و می مانديم چون روز اول، عاشق، عاشق، ... که حقيقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازيسازی را بی نياز از دروغ و نيرنگ می سازد... نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری، اما نه به درد اين بازيگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادين اين دنيای پوشالي... می سوزم، اما نمی دانم چرا؟ ... خودی برايم ديگر نمانده است، نمی خواهم، خودی را که ز عشقم دور می سازد نمی خواهم، می سوزانمش، آری، می سوزانمش هر دل و هر نگاهی که مرا دور سازد از عشقم، را، هر نسيم و بادی را که وجودم را به او و عشقم نزديک سازد،
نظرات شما عزیزان:
شما ها با این شعراتون حتی اسم عشق رو خراب کردین
پاسخ:ههههههههه نميدونم چرا هر كي انتقاد ميكنه آدرس وبشو نميذاره تا جواب بگيره من كه انتقاد پذيرم!!!!!! موضوعات مرتبط: ღمتن عاشقانهღ [ جمعه 9 دی 1390
] [ 20:6 ] [ ღღღغريبهღღღ ] |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |